سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسم رب المهدی
دین گریه میکند...
قرآن گریان شده است...
چشم های مومنین اشک میریزد...
اینها جملاتی است که از زبان امام عصر(ارواحنا فداه) یعنی امام زنده و حاضری که در میان ما به سر میبرد بیان گردیده است.
این کلمات از لب های گهربار مظلوم ترین عزیز پروردگار خارج گشته است.
عزیزی فراموش شده که جهان در انتظار اوست.
کسی که تنهای تنها زندگی میکند.
کسی که جامعه بشریت همچون سلول های بدن که به قلب نیاز دارند به او نیز نیازمندند.
طبیبی که از طرف پروردگار عالم برای مداوای جامعه بشریت به بالای بستر او آمده تا او را از دست غده های سرطانی و مرگبار نجات دهد.
آن طبیب مهربان به گوشه اتاق رفته و منتظر مانده است.
یک ساعت...
یک روز...
یک سال...
ده سال...
یک یا دو قرن...
نه او بیش از یازده قرن است که شبانه روز چشم انتظار ماست.
با آنکه قلبش پر از محبت به ما است ولی از ما گله دارد.
دلش چون دریایی مواج پر از محبت است که اگر در کنار ساحل آن بنشینی گاه گاه اشک های دیده اش چون امواجی نرم ساحل دیدگان غمگینش را میشوید و باز به درون دل برمیگردد.
او ناله میکند و غصه ها را در سینه نگه میدارد.
او به دنبال هم دردی میگردد که با هم اشک بریزند
اشک او عرش را میلرزاند.
گریه ی او قرآن را تکان میدهد.
غم های او دیدگان مومنین را چون ابری در حال بارش پر از قطرات اشک میکند.
خدایا چه شده است؟
چه مصیبتی پیش آمده است که:
قرآن گریه میکند...
دین گریه میکند..
و چشم های مومنین گریان شده است...
خدایا چه شده که آن حجت تو
آن نماینده معصوم تو
آن وعده حتمی تو به خلق جهان که می آید و عالم را اصلاح میکند.
اکنون چون جد غریبش امیرالمومنین که سر در چاه میکرد و دردهایش را به چاه میگفت.
می آید و در کنار ضریح مطهر امیرالمومنین ناله سر میدهد و با خدای خود چنین درد دل میکند که:
پروردگارا! این دین تو است که اکنون به خاطر فقدان(و عدم دسترسی مردم به) نماینده ی تو و جانشین تو در زمین گریان شده است...
پروردگارا! این قرآن تو است که اکنون در فراق ولیت گریان شده است...
ای محبوبم! ای پروردگار من! این چشم های مومنین است که در فراق ولیت گریان شده است...
پس صلوات و رحمت بی پایانت را بر محمد(ص) و آل محمد(ص) فرو ریز و در فرج آن حضرت عجله کن تا به مومنین رحم کرده باشی...
*اللهم ارزقنا رویت قائم آل محمد*
"برگرفته از کتاب فتنه های آخر الزمان"

[ جمعه 90/8/6 ] [ 10:6 عصر ] [ صاعقه ] [ نظر ]
<      1   2   3      
درباره وبلاگ

بیاد شهدای گمنام!!! برای بچه های تفحص و برای آنهایی که به دنبال گمشده ی خود می گردند هیچ لحظه ای زیباتر از لحظه ی کشف پیکر شهید نیست. اما زیباتر از آن لحظه ای است که زیر نور آفتاب یا چراغ قوه پلاکی بدرخشد. در طلاییه وقتی زمین را می شکافتیم پیکر مطهر شهیدی نمایان شد که همراه او یک دفتر قطور اما کوچک بود ؛ شبیه دفتری که بیشتر مداحان از آن استفاده می کنند. برگ های دفتر به خاطر گل گرفتگی به هم چسبیده بود و باز نمی شد . آن را پاک کردم . به سختی بازش کردم بالای اولین صفحه اش نوشته بود: عمه بیا گمشده پیدا شده!
لینک دوستان
امکانات وب