سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسم رب المهدی

یک اربعین، به نیــزه ســر یـار دیده ام

یک اربعین، چو شمع به پایش چکیده ام

 

یک اربعین، به ضربه ی شلّاق ساربان

بر روی خــارهای مغــیلان دویده ام

 

یک اربعین، تمام تنم درد می کند

با ضـرب تـازیانه ز جـایم پریده ام

 

یک اربعین، رقیّه ی تو مُرد از غمت

اکنون بدون او به کنارت رسیـده ام

 

یک اربعین، به شام و به کوفه حماسه ها

با خطــبه های حیــدری ام آفـریده ام

 

یک اربعین، ز چوبه ی محمل سرم شکست

همچـون پـدر ببیـن تـو جبین دریــده ام

 

یک اربعین، کنار عدو، وای! وای! وای!

بس جورِ طعنه های فراوان کشیده ام

 

یک اربعین، به ضربه سیلی ببین حسین

رویم کبود گشته و قامــت خمیــده ام

اللهم ارزقنا رویت قائم آل محمد


[ شنبه 90/10/24 ] [ 2:6 عصر ] [ صاعقه ] [ نظر ]
...بسم رب المهدی...

از قله تا به دامن کوه انفجار روز

 

غوغای نور صبح و دل اسمان مست

هشدار مردمان خداترس** ?یک کتاب

وحی خدا به سینه مردی امین نشست

 

دوران پر تلاش محمد شروع شد

ابلاغ وحی ضمن نشان دادن علی

مزد تمام زحمت او را خدا گذاشت**

در یک کلام:«دست شما دامن علی»

 

خندق ? علی ? تمامی ایمان حریف کفر*

خیبر ? علی ? رضای خدا و پیمبرش*

یک روز علی معادل هارون برای او*

یک روز او مدینه علم و علی درش*

 

از خانه هر دری که به مسجد گشوده را

بستند و باز ماند در خانه ی علی

از ابتدای دعوت خویشان برای دین

تا حجة البلاغ فراخوان : «علی ولی»*

 

وقتی نبی به سمت خدا پر زد و علی

در حال دفن کردن پیغمبر فقید

بر ماه ابر سوخته ای پنجه میزد و

گرگی به قله های طمع زوزه میکشید

 

رونق گرفت سکه ی بازار شایعات

اسمش چه توطئه وَ چه یک فتنه . بگذریم.

گفتند :«علی خلافت خود را نخواسته»

از جمله ی صریح نبی هم که بگذریم

 

گفتند با شتاب وَ با کلی اب و تاب:

«آه این وفات پشت علی را شکسته است

هر چند نیست بهتر از او رهبری ولی

تکلیف چیست؟ او خودش از کار خسته است»

 

مردم اگر چه سابقه ها را ورق زدند

باید کسی به جای نبی اتکا کند

بی فکر روی این که مگر میشود علی

سرپیچی از کلام نبی و خدا کند

 

بی فکر روی این که ولایت الهی است

انگشتری که نیست ببخشد به مستحق

بی فکر روی این که فقط یک علیست که

حق در کنار اوست وَ او در کنار حق*

 

در خاک شخم شایعه خورده گذاشتند

بذر نفاق و بدعت و تزویر و کینه را

از پیر های شهر یکی انتخاب شد

جای علی نشست . چه میشد مدینه را؟

 

وقتی که بازمانده ی جمع مباهله

در کوچه های لایق نفرین قدم گذاشت

با استناد روی تمام شواهدش

ان شب امیر کوچه به کوچه سوال داشت

 

گفتند با علی همه ی کوچه های شهر:

«هر چند حق توست ولی دیر امدی

طوری که نیست گوشه ای از کار هم بس است

اخر خودت معادله ها را به هم زدی»

 

اصحاب در ادامه ی برنامه هایشان

میخواستند واقعیت هم عوض شود

که در مسیر بیعت و مشروعیت به خود

تا خانه ی عفیف علی راه گز شود

 

حتی اگر نشد به همه گفته میشده:

«حالا که باز کشورمان جان گرفته است

حیدر به زیر حرف خودش میزند ? چطور؟

حالا که کارها همه سامان گرفته است

 

به فکر پس گرفتن حق خلافت است

با خاطرات ?با گله ها ?با بهانه ها»

بالاخره برای سکوت همیشگی

بالاخره به خاطر محو نشانه ها

 

تا خانه ی عفیف علی پیش رفته و

تنها علی ? نه ? یک نفر اینجا قدم زده

ائینه ی رضایت و خشم الهی است*

مکر خدا محاسبه ها را به هم زده

وقتی که نیست چند خداترس واقعی

وقتی که گرگ ما به لباس صحابه است

حق حین این مجادله نابود میشود

باید چه کار کرد؟ فقط دست روی دست؟

 

نه باز هم به بینش مولا و فاطمه

حتی اگر به قیمت ان اتفاق ها

حتی اگر به قیمت جانش و بچه اش

این بار فاطمه است حریف نفاق ها

 

بی غیرتی به رفتن زن پشت در که نیست

بی غیرتی گدازه ی اتش دم در است

بی غیرتی شکستن حدّ و حریم ها

بی غیرتی شکستن پهلوی مادر است

نوشته اقای سعید قائد امینی

اللهم الرزقنا رویت قائم آل محمد


[ جمعه 90/10/16 ] [ 1:51 عصر ] [ صاعقه ] [ نظر ]

...بسم رب المهدی...

«بشنو از نی چون حکایت می‌کند
از جدایی‌ها شکایت می‌کند»
سینه دارم چاک چاک درد صدر
فرصتی خواهم بگویم شرح صدر
«یاد باد آن روزگاران یاد باد»
یاد محرومان دوران یاد باد
یاد لبنان یاد چمران یاد صدر
آن همه خدمت بدون مزد و اجر
او به لبنان بود مردم را امام
چون به همت کرد حجت را تمام
صدر اما در وطن بیگانه است
هرکه نامش می‌برد دیوانه است
کس نباشد کو نداند نام او
کو کسی آگاه از افکار او؟
یک نفر نَبوَد به عالی همتی
جستجو بنماید این سبط نبی
فخر ایران رمز لبنان صدر دین
عزت شیعه به روی این زمین
موسی کنعان به سینا سرزمین
کی شود پایان تو را این اربعین؟
وعده ها یک بار و صد بار و هزار
ده شب و صد شب، هزاران شد شمار
ای که از آمال تو حزب و حماس
شر مطلق از حضورت در هراس
کی کنی بند بلا بدرود تو؟
چشم کم نور مرا مسرور تو؟
شیعه از اندوه تو اندوهگین
کفر را یاد تو هم بس سهمگین
دوست از هجران تو در تاب و تب
دشمن از نام تو هم اندر تعب
دشمنان در دشمنی شان راستین
عاشقان از عاشقی شان شرمگین
عاشقیم و روز، نان را در طلب
عاشقیم و شام، در شور و طرب
یار ما در بند و ما در کار خویش
صبح و شب در بند افکار پریش
یوسفی در بند زندان حسد
ما فقط دنبال اخبار و رصد
عشق خواهی، عشق یعقوب نبی
عشق یوسف کو ولی را بُد ولی
عشق یوسف آن نبی رنجور کرد
چشم پرنورش همی کم نور کرد
عشق چون باشد زلیخا می‌شود پیر و عجوز
چون که دارد بر جگر صد آه و سوز
آن چنان عشقی بباید تا که «صدر»
باز گردد بر مقام خود به فخر
این همه گفتیم از موسای صدر
قطره آبی بود از دریای صدر
بحر صدر و پهنه دریای آن
قطره ای از باده‌ی مهدی بدان
قطره ای از قطره های این شراب
کرده مست و بی قرارم بی حساب
یاد موسی را چنین باشد اثر
نام مهدی را خدا داند ثمر
ما زموسی نام خواندیم و بس
قصه‌ای از کار او خواندیم و بس
کی، کجا دیدیم رفتاری از او؟
چشممان کی دید سیمایی از او؟
کی نوازش کرد دستانش به مهر؟
ما خطاکارانِ مالامال، کبر؟
از شمیم یاد او مدهوش ما
عطر مهدی می‌کند بی‌هوش ما
زین سبب گویم به آوای بلند
مهدیا! بِرهان امام ما ز بند

جواد عنابستانی
آبان 1390 – ذی الحجه 1432

ا


[ شنبه 90/10/10 ] [ 1:14 صبح ] [ صاعقه ] [ نظر ]

"بسم رب المهدی"

وصیت نامه شهید حاج ابراهیم همت

 

 

 

به نام خدا

 

 

نامی که هرگز از وجودم دور نیست وپیوسته با یادش ، آرزوی وصالش را در سر داشتم .

 

سلام بر حسین (ع) سالار شهیدان ، اسوه و اسطوره ی بشریت.

 

مادرگرامی و همسر مهربانم ، پدر وبرادران عزیزم

 

درود خدا بر شما باد که هرگز مانع حرکتم در راه خدا نشدید، چقدر شما ها صبورید ، خودتان می دانید که من چقدر به شهیدان عشق می ورزیدم ، غنچه هایی که(کبوترانی که)همیشه در حال پرواز به سوی ملکوت اعلایند. الگو اسوه هایی که معتقد به دادن جان برای گرفتن (بقا و حیات ابدی).و نزدیکی با خدا،چرا که «ان الله اشتری من المؤمنین».

 

من نیز در پوست خود نمی گنجم ، گمشده ای دارم وخویشتن را در قفس محبوس می بینم و می خواهم از قفس به در آیم ، سیمهای خاردار مانعند ، من از دنیای ظاهر فریب مادیات وهمه آنچه که از خدا باز می دارد متنفرم (هوای نفس شیطان درون وخالص نشدن)در طول جنگ برادرانی که در عملیات شهید می شدند ، از قبل سیمایشان روحانی و نورانی می شد وهر بی طرفی احساس می کرد که نوبت شهادت آن برادر فرا رسیده است .

 

عزیزانم! این بار دوم است که وصیت نامه می نویسم ، ولی لیاقت ندارم و معلوم است که هنوز در بند اسارتم ، هنوز خالص نشده ام وآلوده ام.

 

از شروع انقلاب در این راه افتادم وپس از پیروزی انقلاب نیز سپاه را پناهگاه خوبی برای مبارزه یافتم ، ابتدا در گیری با ضد انقلاب و خوانین در منطقه ی « شهرضا» (قسمه ) وسمیرم، سپس شرکت در « خوزستان» و جریان گروهکها در خرمشهر پس ازآن سفر به سیستان وبلوچستان (چابهار وکنارک) وبعداَ حرکت به طرف «کردستان» . دقیقاَ دو سال در «کردستان » هستم.مثل این که دیگر جنگ با من عجین شده است.

 

خداوند تا کنون لطف زیادی به این سرپا گنه کرده وتوفیق مبارزه در راهش را نصیبم کرده است.

 

اکنون می روم با دنیایی انتطار ، انتظار وصال و رسیدن به معشوق،ای عزیزان من توجه کنید :

 

1- اگر خداوند فرزندی نصیبم کرد ؛ با اینکه نتوانستم در طول دورانی که همسرانتخاب کردم حتی یک هفته خانه باشم ، دلم می خواهد او را علی وار تربیت کنید. همسرم انسان فوق العاده ای است او صبور است و به زینب عشق می ورزد ، او از تر بیت کردن صحیح فرزندم لذت خواهد برد ، چون راهش را پیدا کرده است ، اگر پسر به دنیا آورد اسم او را «مهدی» واگر دختر به دنیا آورد اسم او را «مریم» بگذارید چون همسرم از این اسم خوشش می آید .

 

2- «امام» مظهر صفا و پاکی و خلوص ودریایی از معرفت است وفرامین او را مو به مو اجرا کنید ،تا خداوند از شما راضی باشد زیرا او ولی فقیه است و در نزد خدا ارزش والایی دارد .

 

3- هر چه پول دارم ، اول بدهی مکه مرا به پیگیری سپاه تهران (ستاد مرکزی) بدهید وبقیه را همسرم هر طور خواست خرج کند .

 

4- ملت ما ، ملت معجزه گر قرآن ، است ومن سفارشم به ملت تداوم بخشیدن به راه شهیدان و استعانت به درگاه خداوند است ،تا این انقلاب را به انقلاب حضرت مهدی (عج) وصل نماید ودر این تلاش پیگیر مسلماَ نصر خدا شامل حال مؤمنین است .

 

5- از مادرم وهمه ی فامیل وهمسرم ؛ اگر به خاطر من بی تابی کنند راضی نیستم ،مرا به خدا بسپارید و صبور و شجاع باشید.

اللهم الرزقنا رویت قائم آل محمد


[ شنبه 90/9/26 ] [ 12:57 عصر ] [ صاعقه ] [ نظر ]

...بسم رب المهدی...

حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته

حسین جان

مهدی ام مهدی  خسته

دلم از بی وفایی ها شکسته

 

حسین جان

مانده ام تنهای تنها

شده کرب و بلایم کوه و صحرا

 

حسین جان

کاش من جای تو بودم

چو یارانت بُدم گِرد وجودت

 

شما گفتی ولی آنها نرفتند

مرا یاران همه ، یک یک برفتند

حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته

حسین جان

سال ها در انتظارم

هنوز حسرت به یاران تو دارم

 

حسین جان

انتقام نگرفته ام من

به جای امّتم شرمنده ام من

 

حسین جان

قطعه قطعه جسم اکبر(ع)

سر افتاده ی علی اصغر(ع)

 

دو کتف خونی و مشک ابالفضل(ع)

کنارعلقمه اشک ابالفضل(ع)

 

صدای ناله ی جانسوز زهرا(س)

فرار کودکان در دشت وصحرا

 

همه منزل به منزل در اسارت

چنان که شد به آل تو جسارت ...

حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته

هر آنچه عمه ام زینب(س) کشیده

بود هر صبح و شام در پیش دیده

 

ز قلبم میزند بیرون شراره

چه کاری سخت تر از انتظاره

 

حسین جان

از شما شرمنده هستم

گناه امّتم بسته دو دستم

 

چه قدر دیگر بگویم من به امّت

دعا باشد کلید قفل غیبت ...

حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته

حسین جان امّتم بر تو بگریند نمیدانند که خود با من چه کردند

هزارو یکصدو هفتادو پنج سال

چه کم آنکس که پرسیده زمن حال

 

هزارو یکصدو هفتادو پنج سال

چه میداند کسی دارم چه احوال

 

هزارو یکصدو هفتادو پنج سال

به دست و پای من زنجیر اعمال

 

هزارو یکصدو هفتادو پنج سال

برای عمّه ام زینب میزنم پروبال

 

هزارو یکصدو هفتادو پنج سال

به دل مانده هزار امید و آمال

حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته

توی کرب و بلای این زمونه

آدم قدر ابالفضل(ع) و نمی دونه

 

توی کرب و بلای این زمونه

کسی وقت عمل باقی نمی مونه

 

توی کرب و بلای این زمونه

چه قدر تیر گنه سویم روونه

 

توی کرب و بلای این زمونه

ندارم زینبی حرفم رسونه

حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته

شما با آن مصیبت ها که دیدی

به امید ظهورم پر کشیدی

 

خدا داند چه قدر در انتظاری

ز خون باری چشمم بی قراری

 

حسین جان

کاش بودند عاشقانی

زبانی نه حقیقی یاورانی ...

 

گناهان را به اشک خود بشویند

ظهورم را بخواهند از خداوند

 

خدا اذن فرج میده به دعوت

برای انبیا اینگونه سنت

 

اگر شیعه وفا میکرد به بیعت

نبود تاخیر به روی عصرغیبت ...

حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته ...

*اللهم الرزقنا رویت قائم آل محمد*

التماس دعا...یامهدی*

گرد آوری:پایگاه اینترنتی تکناز

توضیح : بیشتر بندهای این شعر از زیارت ناحیه مقدسه که در آن امام زمان(ع) در خطاب به امام حسین(ع) درد دل میکند و روایات دیگر که امام زمان(ع) فرموده اند گرفته شده است!


[ دوشنبه 90/9/21 ] [ 5:14 عصر ] [ صاعقه ] [ نظر ]
<      1   2   3      >
درباره وبلاگ

بیاد شهدای گمنام!!! برای بچه های تفحص و برای آنهایی که به دنبال گمشده ی خود می گردند هیچ لحظه ای زیباتر از لحظه ی کشف پیکر شهید نیست. اما زیباتر از آن لحظه ای است که زیر نور آفتاب یا چراغ قوه پلاکی بدرخشد. در طلاییه وقتی زمین را می شکافتیم پیکر مطهر شهیدی نمایان شد که همراه او یک دفتر قطور اما کوچک بود ؛ شبیه دفتری که بیشتر مداحان از آن استفاده می کنند. برگ های دفتر به خاطر گل گرفتگی به هم چسبیده بود و باز نمی شد . آن را پاک کردم . به سختی بازش کردم بالای اولین صفحه اش نوشته بود: عمه بیا گمشده پیدا شده!
لینک دوستان
امکانات وب